جناب آقای جفری آدامز؛ سفیر انگلیس در تهران
چند سال پیش، دختر دانشجویی در ایران به بیماریای دچار شد که به سرعت بر روی چشمهای وی اثر گذشت و علی رغم تلاش پزشکان ایرانی منجر به نابینایی کامل یک چشم وی شد. بلافاصله چشم دیگر او نیز درگیر شد و اکنون در مرز نابینایی کامل قرار دارد. پزشکان ایرانی از معالجه و حتی جلوگیری از پیشروی بیماری ابراز ناتوانی کردهاند و اگر وضع به همین منوال باشد در آیندهی نزدیک وی کاملا نابینا خواهد شد. تنها امیدی که باقی مانده آن است که برخی متخصصان به پدر این دختر اعلام کردهاند که در بعضی از کلینیکهای کشور انگلستان تکنولوژیهای جدیدی بکار گرفتهشده است که احتمالا جلوی پیشرفت بیماری و نابینایی کامل دخترش را میگیرد.
در پی این امر این پدر که یک کارمند دونپایه است، با مشقات بسیار زیادی تمام مدارک پزشکی را به سفارت انگلستان در تهران ارائه کرد. چند نفر از آشنایان نیکوکار در خارج کشور نیز تمام تمهیدات لازم برای بستری شدن دختر بیمار را فراهم کردند. باید مطابق مقررات سفارت، مبلغ 6500 پاوند هم در حساب بانکی این شخص وجود میداشت که با کوششهای فراوان فراهم شد. اما سرانجام و در حالی که زمان با سرعت زیادی میگذشت کارمند سفارت انگلیس در تهران در آخرین مرحله درخواست ویزای این پدر و دختر را رد کرد. دلیلی که این کارمند آورده چنین است: «چگونه کسی که در ماه 136 پاوند حقوق میگیرد توانسته در عرض مدت کوتاهی 6500 پاوند فراهم کند؟»
آقای سفیر
در طول چند دههی گذشته و به خصوص سالهای اخیر هموطنان ما هر روز در سفارتخانههای مختلفی تحقیر میشوند و با ایرادات غیرموجهی از سفر آنها به کشورهایی که نیاز به سفر به آنها را دارند جلوگیری میشود. این امر آنقدر مکرر شده که ما به چشم یک قاعدهی طبیعی به آن نگاه میکنیم. قاعدهای خرد کننده و رنجآور که همچون بسیاری از قواعد غیر انسانی دیگر آن را تحمل میکنیم و روزگاری بانیان این امر، یعنی کسانی که باعث شدهاند قدر و قیمت شهروندان ایرانی در جهان تا بدین حد تنزل کند، را مورد باخواست قرار خواهیم داد.
اما مساله جان و سلامتی انسانها، به خصوص چنین مورد دردناکی و با چنان بهانهی بی بنیادی چیزی نیست که بتوان از آن چشم پوشید و آن را به چارهاندیشی در آینده حواله کرد. همانقدر که مسایل سیاسی و اقتصادی و جنگ و معضلات هسته ای برای شما سیاستمداران مهم است، تن و روان تک تک انسانها برای ما و تمام آزادیخواهان و انساندوستان سراسر جهان مطرح است؛ حتی اگر حقوقشان در ماه 136 پاوند باشد!
بسیار متاسفیم که برای چنین مساله به حق و بدیهیای کار به نامهنگاری کشیدهاست. اگر ما مردمان سرزمین کوروش و فردوسی و سعدی و بوعلی امروز به اینجا رسیدهایم که حتی برای معالجهی فرزندانمان در سرزمین شما باید هزار مانع را پشت سر بگذاریم از شما مردم شکسپیر و نیوتن و چاپلین و راسل انتظار نمیرود به جایی برسید که اجازه ندهید که یک نفر «با هزینهی خودش» برای فرار از ظلمت کوری، حتی با رعایت تمام مقرراتتان چند روزی به کشور شما وارد شود.
صمیمانه امیدواریم که چنین کاری صرفا ناشی از اشتباه یا وظیفه نشناسی و بلاهت یک کارمند در سفارت انگلستان در تهران باشد. در این صورت میتوانید با پیگیری دستور برای به جریان افتادن صدور ویزای پریسا.م. و پدرش –که تمام مراحل قانونی را انجام دادهاند- در یک عمل انسانی مهم شریک باشید و انسانهای بسیاری را خوشحال و سپاسگزار نمایید. (چنانچه به اطلاعات بیشتری نیاز باشد میتوانید دستور دهید تا با ایمیل کوتاهی به آدرس m_farjami@yahoo.com درخواست شود تا تصویری از تمام مدارک و سوابق ارسال گردد)
اما چنانچه اقدامی در این زمینه صورت نگیرد و با دریغ از این آخرین دریچهی امید، این دختر جوان به کوری کامل دچار شود، رونوشتی از این نامه به همراه عکس آن دختر و تمام سوابق قانونی طی شده، به تمام مراجع ذیصلاح سیاسی، رسانهها و انجمنهای مردمیِ مرتبط در انگلستان و سایر جاها -تا آنجا که مقدور باشد- ارسال خواهد شد تا دست کم افکار عمومی داخل انگلستان بدانند نمایندگانشان در سایر کشورها چگونه با انسانهایی که مطابق منشور حقوق ملل همه با هم برابرند رفتار میکنند و چه ذهنیتی از کشور و مرم انگلیس در ذهن سایر مردمان میآفرینند.
در پایان فروتنانه خاطر نشان میسازد که این تهدیدی از سوی چند شهروند عادی ایرانی علیه یک دیپلمات عالیرتبهی انگلیسی نیست. آخرین تلاشهای انسانهایی است که به یک چشم نیمه بینای یک دختر، و وجدان و انسانیت تمام آدمها میاندیشند. لطفا درک کنید آقای دیپلمات!
جمعی از همنوعدوستان
از تمام دوستان خواهش میکنم با کمک به انتشار و گسترش این نامه آخرین حلقه از تلاشها برای کوری کامل پریسا را کامل کنند. الان وقت تحلیل و لعنت فرستادن به کسانی که باعث شدند تا با ما ایرانی ها مثل حقیرترین مردمان تاریخ رفتار شود نیست.
در این مورد خاص لینک دادن، باز انتشار، ترجمه، ارسال به رسانهها و انجمنهای حقوق بشری، ایجاد پتیشن و هر کار دیگری که توانایی انجام آن را دارید؛ ضروریترین کار است. کافیست یک لحظه تصور کنید که دارید کور میشوید...
0 کامنت:
ارسال نظر